نسل های سه گانه نشر در ایران

صنعت نشر شاهد حضور افراد و سلایق مختلف در هدایت و ارائه آن در بازار بوده است. از حدود صد سال پیش تا کنون می توان سه نسل متفاوت و گوناگون را در این عرصه کاغذی دید.

نسل نخست که کاروان را ره اندازی کردند، نسل دوم که با جزء فرهیختگان و مترجمان بودند و حرکت را تند کردند و بالاخره نسل جوان های ناشری که پس از انقلاب اسلامی به جمع قبلی ها پیوستند.سه نسل از ناشران، هم اكنون در كنار هم و به موازات هم، در صحنه صنعت نشر كتاب حضور دارند و به تلاش فرهنگی خود ادامه می دهند؛ البته تعداد نسل اول كمتر، تعداد نسل دوم بیشتر و تعداد نسل سوم بیشترین این نام ها را تشكیل می دهند.

نسل اول ناشران ایران، گرچه به طور عمده در نواحی بازار تهران و تیمچه حاجب الدوله و بازار بین الحرمین و خیابان ناصرخسرو كار خود را شروع كردند، اما به علت گسترش پایتخت، كتابفروشی های خود را به خیابان شاه آباد و خیابان نادری( خیابان جمهوری اسلامی ) و بعدها به مقابل دانشگاه نیز توسعه دادند. یكی از نام های مشهور نسل اول ناشران ایران، «علمی » ها هستند: میرزا علی اكبرخان خوانساری، جد «علمی » ها، در خوانسار به پیشه كتابفروشی اشتغال داشت. او به تهران می آید و در تیمچه حاجب الدوله كتابفروشی دایر می كند. پسر او، میرزا محمد اسماعیل، ابتدا با پدر، سپس به طور مستقل در خیابان ناصریه (ناصرخسرو بعدی) دكانی باز می كند و به فكر چاپ و نشر می افتد.وی به مشهد می رود و یك دستگاه ماشین چاپ سنگی با لوازم آن را خریداری می كند و با خود به تهران می آورد و شروع به كار چاپ كتاب می كند.

حاجی محمدا سماعیل پنج پسر داشتها ست: حاجی محمدعلی، حاج محمدحسن، محمدجعفر، عبدالرحیم و علیا كبر كه همگی با نام خانوادگی «علمی » شناخته می شوند.انتشارات علمی، نام یكی از پركارترین و مشهورترین ناشران نسل اول صنعت نشر كتاب در ایران است. چاپخانه متعلق به حاج محمدعلی در باغچه علیجان كوچه خدابنده لو قرار داشت كه تقریبا تمام كارهای چاپی آنها را انجام می داد. شادروان نصرا… صبوحی بنیانگذار «كتابفروشی مركزی » بود و انتشارات خود را زیر همین نام منتشر می كرد و كتابفروشی او هم در خیابان ناصرخسرو قرار داشت. ایشان، پس از تأسیس اتحادیه ناشران و كتابفروشان تهران، یكی از رؤسای اولیه این اتحادیه بود. شادروان محمد رمضانی، انتشارات كلاله خاور را داشت. كتابفروشی «كلاله خاور » نخست در ابتدای لاله زار قرار داشت و بعد به خیابان شاه آباد نزدیك كوچه سیدهشام و بعدها به خیابان اكباتان منتقل شد. او هم از پیشگامان نسل اول ناشران ایران بود.

هم ایشان «نخستین نشریه ادواری خاص و مستقل در زمینه كتاب » راب هن ام فصلنامه كتاب در ۶۴ صفحه در فروردین ۱۳۱۱ یعنی 81 سال پیش منتشر كرد. از این فصلنامه فقط چهار شماره منتشر و انتشار آن متوقف شد.ایشان بعدها جزوه های هفتگی «افسانه » را منتشر كرد در ۸ تا ۱۶ صفحه كه در آنها ادبیات جهان و برخی از آثار فارسی معرفی می شد. جزوه های «افسانه » بخش مهمی از فعالیت های فرهنگی ایران بین سال های ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۰ را نشان می دهد. شادروانا براهیم رمضانی )انتشاراتا بن سینا(، شادروان حسن معرفت (كانون معرفت)، شادروان عبدالغفار طهوری (كتابخانه طهوری)، زوار (كتابفروشی زوار)، عبدالرحیم جعفری (انتشارات امیركبیر)، جوادا قبال (انتشاراتا قبال)، محمدی (كتابفروشی محمدی)، برادران مشفق (بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه)، محمود كاشی چی (انتشارات گوتنبرگ)، یهودا بروخیم و اسحق بروخیم (انتشارات بروخیم) و چند نام دیگر كه اكنون در خاطر من نیست، نسل اول ناشران ایران را به وجود آوردند كه هنوز همب رخیا زب نگاه هایا نتشاراتی آنها در صحنه های صنعت نشر كتاب ایران به فعالیت های خود ادامه می دهند. این یادداشت فقط به صنعت نشر كتاب در بخش خصوصی می پردازد و سازمان های دولتی و نیمه دولتی از بحث آن خارج است. گرچه، از نظر زمانی، انتشارات دانشگاه تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب و مؤسسه انتشارات فرانكلین دردایره همین نسلا ول می گنجند.

نسل اول ناشران ایران را می توان نسل خانوادگی و موروثی تلقی كرد كه كار نشر كتاب به طور سنتی از پدر به پسر یا برادر منتقل می گشته است. این نسل از ناشران، با آنكه از عاشقان كتاب بوده اند و در واقع به این كار عشق می ورزیده اند، اما صاحبان و بنیانگذاران این نسل به گروه «فرهیختگان » تعلق نداشتند. برای مثال، علی اكبر علمی كه صاحب «بنگاه علی اكبر علمی » بود، خواندن و نوشتن نمی دانست. اینان هیچكدام با زبان های خارجی آشنایی نداشتند و آثاری را كه منتشر می كردند، از طریق مترجمان دریافت می كردند كه لزوما از بهترین ترجمه ها نبود. یكی از همین ناشران نسل اول، داستانی از یك نویسنده ایرانی دریافت می كند، اما آن را برای چاپ مناسب تشخیص نمی دهد. این ناشر به نویسنده می گوید بهتر است كه او یكی از آثار اشتیفن تسوایك را كه آن روزها هواخواه بسیار داشته است، ترجمه كند. در این صورت، او حتما آن را چاپ خواهد كرد. نویسنده پس از چند ماه، همان داستان فارسی خود را، با تغییر نام های فارسی به آلمانی، به ناشر تحویل می دهد و این نوشته به نام «عشق های اشتیفن تسوایك به قلم خودش » چاپ می شود. به این ترتیب، از این نویسنده اتریشی، در ایران، یك كتاب افزون بر كتاب هایی كه او در سرزمین مادری خود چاپ كرده، منتشر شده  است.این كتاب نوظهور، «عشق اشتیفن تسوایك » به قلم خودش، ترجمه حسین مسعودی خراسانی است كه كانون معرفت آن را در سه مجموعه صد كتاب بزرگ از صد نویسنده بزرگ جهان منتشر كرد. نسل اول ناشران ایران، تا پیش از ۱۳۰۰، تنها ۱۰ مؤسسه انتشاراتی و در میان سال های۱۳۰۱ تا ۱۳۱۰، جمعاً ۱۶ مؤسسه انتشاراتی را در ایران تأسیس كرده اند.در دهه ۳۰ و ۴۰ و ۵۰، به تدریج نسل دوم ناشران ایران، پا به عرصه صنعت نشر كتاب می گذارد. این نسل، نسلی است كه صفت «فرهیختگی » در مورد اكثر آنان مصداق دارد. اینان با زبان های خارجی آشنا هستند، برخی از آنها نویسنده و مترجم و منتقد ادبی هستند و بر روی هم برآنند تا خون تازه ای را وارد صنعت نشر كتاب كنند.در نسل دوم ناشران ایران، كار نشر از پدربه پسر نمی رسد و رویكرد اینان به امر نشر كتاب، موروثی نیست. نام هایی چون انتشارات نیل، زمان، آگاه، مروارید، خوارزمی، روزن، سپهر، توس، دنیا، بامداد، دهخدا و دیگران را كسانی بنیاد گذاشتند كه این شغل به صورت موروثی در خانواده آنان رواج نداشت. فرهیختگی و آگاهی درباره ادبیات مدرن، انگیزه آنان در تأسیس چنین مؤسساتی بود كه برخی از آنها حتی به صورت شركت سهامی و با سهام سهامداران، مثل مؤسسه انتشارات  خوارزمی یا شركت انتشار پا به عرصه وجود گذاشتند.كلیه آثار سارتر و كامو و به طوركلی قلمروا دبیات متعهد و آثارا گزیستانسیالیستی و نمایشنامه های مدرن و آثار همینگوی و فالكنر و اشتاین بك و موج ادبیات نو اروپا و آمریكا، توسط این ناشران در دهه های ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ به دست خوانندگان مشتاق خود رسیده است.سهم این ناشران در پیشبرد شعر نو در میان خوانندگان فارسی زبان  چه در ایران و چه در كشورهای فارسی زبان دیگر، اظهر من الشمس است. در نیمه دهه پنجاه، تعداد ناشران نسل اول و نسل دوم در سال ۱۳۵۵ به رقم ۱۲۷ ناشر در تهران و ۵۶ ناشر در شهرستان ها می رسد.
با انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ نسل سوم ناشران پا به عرصه وجود می گذارد. این نسل از ناشران، جوانانی هستند كه با پدیده كتاب های «جلد سفید » به بازار كتاب ملحق می شوند. اینها كها كثرشان كاركنان شاغل در كتابفروشی های نسل اول و نسل دوم بوده اند و در عمل از عطش جوانان به خواندن كتاب های سانسور شده و ممنوع، اطلاع دارند، با چاپ كتاب های ممنوع  با جلد سفید (هم به دلیل پنهان كاری از تعقیب حكومت و هم به دلیل فرار از پرداخت حق التألیف به صاحبان اثر)  وارد عرصه نشر كتاب می شوند. بخش عمده فعالیت های انتشاراتی در ماه های اول انقلاب،در دست این جوانان است. کم کم با تغییرات و سخت گیری وزارت ارشاد  پدیده كتاب های «جلد سفید » فروكش می كند، اما تعداد بی شماری از همین جوانان، همراه با جوانان دیگری كه جاذبه كار نشر، دامانشان را رها نمی كرده است، به صورت نسل سوم  و با داشتن جواز نشر از طرف وزارت ارشاد، پا به میدان می گذارند.

تعدادی از ناشران نسل اول، زندگی را وداع گفته اند، برخی از آنان هنوز در میان ما هستند، برخی از ناشران نسل دوم، روی در نقاب خاك كشیده اند و برخی كار نشر را رها كرده اند  و از میان نسل سوم نیز تعداد بی شماری صحنه را ترك كرده اند. اما جالب آنكه این سه نسل، هم اكنون در كنار هم و به موازات هم، در صحنه صنعت نشر كتاب حضور دارند و به تلاش فرهنگی خود ادامه می دهند؛ گیرم كه تعداد نسل اول كمتر، تعداد نسل دوم بیشتر و تعداد نسل سوم بیشترین این نام ها را تشكیل می دهند.

 

این متن برگرفته از روزنامه اصفهان امروز شماره 1915 می باشد

نویسنده: سیاوش نیک فرجام

امتیاز شما به این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *